بوملرز، برای ما که میپنداریم محور آفرینشایم، کژتابیِ زمین است که رنجی سترگ را بارمان می کند. اما، برای زیستمندانِ دیگر که با بومسازگان هماهنگ هستند، نبض زمین است که گاه تند میشود ( و آنان، این نبض را میشنوند و از خطر میگریزند).
در پنجاه سالی که از عمرم میگذرد، چهار بوملرز فاجعهبارِ عظیم (بویین زهرا، طبس، رودبار، بم) هر کدام با ده ها هزار کشته، و چندین بوملرز کوچکتر یا با تاثیرِ کمتر (بیرجند، همدان، اردبیل، بلده، ...) هر کدام با صدها کشته را به یاد دارم. سه چهار بار هم در تهران، لرزش دلهرهآور و هشدار دهندهی زمین را حس کرده و بر خود لرزیدهام که آخریناش، ساعت 14:30 چهار روز پیش [25 مهر 1388] بود.
میگویند پیشبینیِ بوملرز ممکن نیست؛ شگفتا، زمین چگونه باید هشدار دهد؟! و آن که بخواهد پیشبینی کند، به چه پیشنشانههای دیگری نیاز دارد؟! از قضا، در این مورد، نهتنها میتوان خطر را از پیش دید، بلکه خودِ خطر به ما فرصت کافی برای محکمسازی ساختمانها و دست برداشتن از کارهایی که خطر را بیشتر میکند داده است. اما به گفته ی مولوی :
چشم باز و گوش باز و این عمی / در شگفت از چشم بندی خدا
کسی که نخواهد ببیند، از نابینا نابیناتر است. آیا شش سالی که از زیر و رو شدن بم، یا بیست سالی که از ماجرای اندوهبار رودبار میگذرد، ذرهای در تغییرِ روش ما - مثلاً جلوگیری از تجاوزمان به نقطههای پرخطر مانند کوهپایهها و حریم گسلها، تاثیر داشته است؟ در تمام این سالها دیدهایم که این روند نهتنها رو به کاهش نرفته، بلکه فزونی هم یافته است. نمونهی آشکار و گستردهی این گونه ساخت و سازهای پرخطر را که پیش از رسیدنِ «روز واقعه» و پیچیده شدن تومار شهر هم به محیط زیست زیانرسان است، میتوان در کوهپایههای شمال تهران دید که دامنهی ساختوساز در آن با وجود قانونها و مصوبههای پرشمار، همچنان از مرزهای مجاز بالاتر میرود.
بوملرز، نه به خودیخود، بلکه بیشتر به خاطر پیامدهای انسانی که ریشه در سودجوییهای کوتهبینانه و بیاعتناییها به منافع و سلامت همگانی دارد، برای زیستبومها زیانمند است. کافی است اشاره کنیم همامروز که ما در آسایشی نسبی به سر میبریم، امر محیط زیست در هیچ بخشی از زندگی روزانهمان جایگاه شایسته ندارد؛ وای به روزی که در پی خرابیِ خانه و کاشانه، آوارهی خیابانها و بیابانها شویم!
چند سال پیش هم در مقالهای با عنوان «زمینلرزه و محیط زیست»** به این موضوع پرداختهام. علاقمندان میتوانند بخشی از آن مقاله را در نشانی زیر بخوانند:
http://www.hamshahrionline.ir/HAMNEWS/1385/851005/news/theatre.htm
پینوشت
* به گفتهی استاد زندهیاد باستانی پاریزی، کرمانیها به زمینلرزه (زلزله)، بوم لرز می گویند؛ اصطلاحی است بجا و رسا.
** مجلهی نقد نو، شمارهی 16، دی و بهمن 1385
نظر شما